خاقانی_دیوانقطعه ها (فهرست)

شمارهٔ 349

1. صانعا شکر تو واجب شمرم

2. که وجود همه ممکن تو کنی

3. کائنا من کان خاک در توست

4. که زخاک این همه کائن تو کنی

5. گرچه از وجه عدم عین وجود

6. نتوان کرد ولیکن تو کنی

7. دل خاقانی اگر کوه غم است

8. هم در آن کوه معاون تو کنی

9. تو خزائن نهی اندر نفسش

10. وز صفا مهر خزائن تو کنی

11. گر حسودانش مساوی گویند

12. آن مساویش محاسن تو کنی

13. امن و بیم از تو همی دارد و بس

14. که تو سوزانی و ساکن تو کنی

15. ور ره امن تو پیش آری هم

16. در ره بیم هم ایمن تو کنی

17. طاعنان خسته دلش می‌دارند

18. خار در دیدهٔ طاعن تو کنی

19. تاج بر فرق محمد تو نهی

20. خاک بر تارک کاهن تو کنی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
* برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این
شعر کامل
حافظ
* آن سفرکرده کش از ما دل گرفت
* جان فدایش هر کجا منزل گرفت
شعر کامل
جامی
* چون طبیب عاشقانی گه گه این دل خسته را
* پرسشی می‌کن که بیمار و خراب افتاده است
شعر کامل
هلالی جغتایی