خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 185

1. ترا که طرهٔ مشکین و خط زنگاریست

2. چه غم ز چهره زرد و سرشک گلناریست

3. فغان ز مردم چشمت که خون جانم ریخت

4. چه مردمیست که در عین مردم آزاریست

5. از آن دو چشم توانای ناتوان عجبست

6. که خون خسته دلانش غذای بیماریست

7. بیا که در غم هجر تو کار دیدهٔ من

8. ز شوق لعل روان برقدت گهرباریست

9. ندانم این نفس روح بخش جان پرور

10. نسیم زلف تو یا بوی مشک تاتاریست

11. شنیده‌ام که ز زر کارها چو زر گردد

12. مرا چو زر نبود چاره ناله و زاریست

13. به حضرتی که شهانرا مجال گفتن نیست

14. چه جای زاری سرگشتگان بازاریست

15. مده بدست سر زلف دوست خواجو دل

16. که کار سنبل هندوی او سیه کاریست

17. چنین که طرهٔ او را شکسته می‌بینی

18. بزیر هر سرمویش هزار طراریست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بوی گل از ادب نکند پای خود دراز
* در سایه گلی که بود خوابگاه تو
شعر کامل
صائب تبریزی
* گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند
* کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد
شعر کامل
حافظ
* ز دیده اشک خونین بر رخان ریخت
* تو گفتى ناردان بر زعفران ریخت
شعر کامل
فخرالدین اسعد گرگانی