خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 22

1. بگوئید ای رفیقان ساربان را

2. که امشب باز دارد کاروان را

3. چو گل بیرون شد از بستان چه حاصل

4. زغلغل بلبل فریاد خوان را

5. اگر زین پیش جان میپروریدم

6. کنون بدرود خواهم کرد جان را

7. بدار ای ساربان محمل که از دور

8. ببینم آن مه نامهربان را

9. دمی بر چشمهٔ چشمم فرود آی

10. کنون فرصت شمار آب روان را

11. گر آن جان جهان را باز بینم

12. فدای او کنم جان و جهان را

13. چو تیر ار زانکه بیرون شد ز شستم

14. نهم پی بر پی آن ابرو کمان را

15. شکر بر خویشتن خندد گر آن ماه

16. بشکر خنده بگشاید دهان را

17. چو روی دوستان باغست و بستان

18. بروی دوستان بین بوستان را

19. چو می‌دانی که دورانرا بقا نیست

20. غنیمت دان حضور دوستان را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حسنی که کامل افتاد ایجاد می کند عشق
* هر قطره اشک این شمع پروانه دگر شد
شعر کامل
صائب تبریزی
* الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
* که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
شعر کامل
حافظ
* خوشست عمر دریغا که جاودانی نیست
* پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست
شعر کامل
سعدی