خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 236

1. ببوی زلف تو دادم دل شکسته بباد

2. بیا که جان عزیزم فدای بوی تو باد

3. ز دست ناله و آه سحر بفریادم

4. اگر نه صبر بفریاد من رسد فریاد

5. چو راز من بر هرکس روان فرو می‌خواند

6. سرشک دیده از این رو ز چشم من بفتاد

7. هنوز در سر فرهاد شور شیرینست

8. اگر چه رفت بتلخی و جان شیرین داد

9. ز مهر و کینه و بیداد و داد چرخ مگوی

10. که مهر او همه کینست و داد او بیداد

11. ببست بر رخ خور آسمان دریچه بام

12. چو پرده زان رخ چون ماه آسمان بگشاد

13. ز بندگی تو دارم چو سوسن آزادی

14. ولی تو سرو خرامان ز بندگان آزاد

15. گمان مبر که ز خاطر کنم فراموشت

16. ز پیش می‌روی اما نمی‌روی از یاد

17. ز باد حال تو می‌پرسم و چو می‌بینم

18. حدیث باد صبا هست سربسر همه باد

19. اگر تو داد دل مستمند من ندهی

20. به پیش خسرو ایران برم ز دست تو داد

21. برآستان محبت قدم منه خواجو

22. که هر که پای درین ره نهاد سر بنهاد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد
* بنفشه نسخه آن بر بهار بنویسد
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
* که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
شعر کامل
سعدی
* جهان چون گذاری همی بگذرد
* خردمند مردم چرا غم خورد
شعر کامل
فردوسی