خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 248

1. هندوئی را باغبان سوی گلستان می‌فرستد

2. یا به یاقوت تو سنبل خط ریحان می‌فرستد

3. یا شب شامی ز روز خاوری رخ می‌نماید

4. یا خضر خطی بسوی آب حیوان می‌فرستد

5. جان بجانان می‌فرستادم دلم می‌رفت و می‌گفت

6. مفلسی نزلی بخلوتگاه سلطان می‌فرستد

7. می‌رساند رنج و پندارم که راحت می‌رساند

8. می‌فرستد درد و می‌گویم که درمان می‌فرستد

9. هر که جانی دارد و در دل ندارد ترک جانان

10. دل بدلبر می‌سپارد جان بجانان می‌فرستد

11. با وجودم هر که روی چشم پرخون می‌نماید

12. زربکان می‌آورد لل بعمان می‌فرستد

13. همچو خواجو هر که جان در پای جانان می‌فشاند

14. روح پاکش را ز جنت حور رضوان می‌فرستد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به تنگم از وجود خود، شرابی آرزو دارم
* که زور او شکافد شیشه را چون نار ای ساقی
شعر کامل
صائب تبریزی
* ترا دایه گر مرغ شاید همی
* پس این پهلوانی چه باید همی
شعر کامل
فردوسی
* گفت از این نوع شکایت که تو داری سعدی
* درد عشقست ندانم که چه درمان سازم
شعر کامل
سعدی