خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 303

1. حدیث آرزومندی جوابی هم نمی‌ارزد

2. خمار آلوده‌ئی آخر شرابی هم نمی‌ارزد

3. خرابی همچو من کو مست در ویرانها گردد

4. اگر گنجی نمی‌ارزد خرابی هم نمی‌ارزد

5. سزد چون دعد اگر هر دم برآرم بی رباب افغان

6. که این مجلس که من دارم ربابی هم نمی‌ارزد

7. گدائی کو کند دائم دعای دولت سلطان

8. گر انعامی نمی‌شاید ثوابی هم نمی‌ارزد

9. بدین توسن کجا یارم که با او همعنان باشم

10. که این مرکب که من دارم رکابی هم نمی‌ارزد

11. بگوی این پیک مشتاقان بدانحضرت که مهجوری

12. سلامی گر نمی‌شاید جوابی هم نمی‌ارزد ؟

13. چه باشد گر غریبی را بمکتوبی کنی خرم

14. بغربت مانده‌ئی آخر خطائی هم نمی‌ارزد

15. بیا بر چشم من بنشین اگر سرچشمه‌ئی خواهی

16. سر آبی چنین آخر سرابی هم نمی‌ارزد

17. تو در خواب خوش نوشین و من در حسرت خوابی

18. دریغ این چشم بیدارم که خوابی هم نمی‌ارزد

19. بدین مخمور دردی نوش از آن می شربتی در ده

20. دل محرور بیماری لعابی هم نمی‌ارزد

21. تو آب زندگی داری و خواجو تشنه جان داده

22. دریغا جان مستسقی به آبی هم نمی‌ارزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بی روی تو راحت ز دل زار گریزد
* چون خواب که از دیده بیمار گریزد
شعر کامل
رهی معیری
* عشق سازد حسن عالمسوز را در خون دلیر
* ذوالفقار شمع باشد بال و پر پروانه را
شعر کامل
صائب تبریزی
* ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا
* که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل
شعر کامل
سعدی