خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 331

1. ماه فرو رفت و آفتاب برآمد

2. شاهد سرمست من ز خواب برآمد

3. نرگس مستانه چون ز خواب برانگیخت

4. ولوله از جان شیخ و شاب برآمد

5. پیش جمالش ز رشک ماه فروشد

6. وز شکن زلفش آفتاب برآمد

7. صبحدم از لاله چون گلاله برافشاند

8. قرص مه از عنبرین حجاب برآمد

9. از شکن زلف روز پوش قمر ساش

10. چشمهٔ خورشید شب نقاب برآمد

11. عکس رخش چون در آب چشم من افتاد

12. بوی گل و نفحهٔ گلاب برآمد

13. مردم چشمم به آب نیل فرو شد

14. کان خط نیلوفری ز آب برآمد

15. وقت صبوح از هوای مجلس عشاق

16. زمزمهٔ نغمهٔ رباب برآمد

17. مجلسیانرا ز جام بادهٔ نوشین

18. کام دل خسته از شراب برآمد

19. خواجو از آن جعد عنبرین چو سخن راند

20. از نفسش بوی مشک ناب برآمد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چیست فزون از دو جهان شهر عشق
* بهتر از این شهر و دیاریم نیست
شعر کامل
مولوی
* ز تندباد حوادث نمی‌توان دیدن
* در این چمن که گلی بوده است یا سمنی
شعر کامل
حافظ
* نگشاید فقیر روزۀ خویش
* جز به نان جوین و ترّه و دوغ
شعر کامل
جامی