غزل شمارهٔ 337
1. یار ثابت قدم اینک ز سفر باز آمد
2. وگر از پای درافتاد بسر باز آمد
3. ظاهر آنست کزین پس گهر ارزان گردد
4. که چو دریا شد و چون کان گهر باز آمد
5. آنکه در رستهٔ بازار وفا زر میزد
6. در رخ خویش نظر کرد و ز زر باز آمد
7. گر چه طوطی ز شکر نیک بتنگ آمده بود
8. دگر از آرزوی تنگ شکر باز آمد
9. بلبل مست نگر باز که چون باد بهار
10. بهوای سمن و سنبل تر باز آمد
11. شمع کومجلس اصحاب منور میداشت
12. با دلی تافته و سوز جگر باز آمد
13. خاکساری که شدآب رخش از گریه برود
14. همچو آتش شد و چون باد سحر باز آمد
15. مدتی گر بضرورت ز نظر غایب گشت
16. مفکنیدش ز نظر چون به نظر باز آمد
17. هر که او را قدمی بود چو خواجو را دید
18. گفت کان یار قدمدار دگر باز آمد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده