غزل شمارهٔ 508
1. برافکن سایبان ظلمت از نور
2. که باد از روی خوبت چشم بد دور
3. رخت در چشم ما نورست در چشم
4. نظر بر طلعتت نور علی نور
5. بیاقوتت برات آورده سنبل
6. ز ریحان تو در خط رفته کافور
7. ترا بر جان من فرمان روانست
8. که سلطان آمرست و بنده مامور
9. بهشتی روی اگر در گلشن آید
10. تو پنداری که این خلدست و آن حور
11. گرم روی زمین گردد مصور
12. نبیند ناظرم جز روی منظور
13. ز بادامش حریفان نیمه مستند
14. ولی آنماهرخ در پرده مستور
15. ز لعلش بوسهئی میخواستم گفت
16. نباید داد شیرینی برنجور
17. از آن خواجو بیاقوتش کند میل
18. که دایم آب خواهد طبع محرور
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده