خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 521

1. چون کوتهست دستم از آن گیسوی دراز

2. زین پس من و خیالش و شبهای دیر باز

3. امروز در جهان به نیازست ناز ما

4. و او از نیاز فارغ و از ناز بی نیاز

5. عشاق را اگر بحرم ره نمی‌دهند

6. از ره چرا برند به آوازهٔ حجاز

7. محمود اگر چنانکه مسخر کند دو کون

8. نبود ز هر دو کون مرادش بجز ایاز

9. رو عشق را بچشم خرد بین که ظاهرست

10. در معنیش حقیقت و در صورتش مجاز

11. ای رود چنگ زن که چو عودم بسوختی

12. چون سوختی دلم نفسی با دلم بساز

13. در دام زلف سرزده‌ات مرغ جان من

14. همچون کبوتریست که افتد بچنگ باز

15. سرو سهی که هست شب و روز در قیام

16. چون قامتت بدید بر او فرض شد نماز

17. خواجو نظر ببعد مسافت مکن که نیست

18. راه امید بسر قدم رهروان دراز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرو آزاد شد آن دم که ثمر هیچ نداد
* بی ثمر شو که ثمرهاست در این بی ثمری
شعر کامل
فروغی بسطامی
* بدین رواق زبرجد نوشته‌اند به زر
* که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
شعر کامل
حافظ
* از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند
* که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
شعر کامل
حافظ