خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 53

1. گوئیا عزم ندارد که شود روز امشب

2. یا درآید ز در آن شمع شب افروز امشب

3. گر بمیرم بجز از شمع کسی نیست که او

4. برمن خسته بگرید ز سر سوز امشب

5. مرغ شب خوان که دم از پردهٔ عشاق زند

6. گو نوا از من شب‌خیز بیاموز امشب

7. چون شدم کشتهٔ پیکان خدنک غم عشق

8. بردلم چند زنی ناوک دلدوز امشب

9. همچو زنگی بچهٔ خال تو گردم مقبل

10. گرشوم بر لب یاقوت تو پیروز امشب

11. هر که در شب رخ چون ماه تو بیند گوید

12. روز عیدست مگر یا شب نوروز امشب

13. بی لب لعل و رخت خادم خلوتگه انس

14. گو صراحی منه و شمع میفروز امشب

15. تا که آموختت از کوی وفا برگشتن

16. خیز و باز آی علی‌رغم بداموز امشب

17. بنشان شمع جگر سوخته را گر چه کسی

18. منشیناد بروز من بد روز امشب

19. اگر آن عهدشکن با تو نسازد خواجو

20. خون دل میخور و جان میده و میسوز امشب

21. تا مگر صبح تو سر برزند از مطلع مهر

22. دیده بر چرخ چو مسمار فرود و ز امشب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرسری نتوان به کنه حیله اندوزان رسید
* کز تأمل آب زیرکاه روشن می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* زمین آمد از سم اسپان به جوش
* به ابر اندر آمد فغان و خروش
شعر کامل
فردوسی
* بر سر بالین طبیب از نالهٔ من زار شد
* از برای صحت من آمد و بیمار شد
شعر کامل
هلالی جغتایی