خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 733

1. در تابم از دو هندوی آتش پرستشان

2. کز دست رفت دنیی و دینم ز دستشان

3. ز مشک سوده سلسله بر مه نهاده‌اند

4. زانرو که آفتاب بود زیر دستشان

5. برطرف آفتاب چه در خور فتاده است

6. مرغول مشگ رنگ دلاویز پستشان

7. از حد گذشته‌اند بخوبی و لطف از آنک

8. زین بیش نیست حد لطافت که هستشان

9. مسکین دلم که بلبل بستان شوق بود

10. شد پای بند حلقهٔ زلف چو سستشان

11. نعلم نگر که باز برآتش نهاده‌اند

12. آن هندوان کافرآتش پرستشان

13. صاحبدلان که بی خبرند از شراب شوق

14. در داده‌اند جرعهٔ جام الستشان

15. یاران ز جام بادهٔ نوشین فتاده مست

16. خواجو از آن دو نرگس مخمور مستشان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گهی زلفش پریشان می‌کند یک دشت سنبل را
* گهی رخسارش آتش می‌زند یک باغ نسرین را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم
* عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
شعر کامل
حافظ
* خبرت هست که بلبل ز سفر بازرسید
* در سماع آمد و استاد همه مرغان شد
شعر کامل
مولوی