خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 780

1. ایکه چو موی شد تنم در هوس میان تو

2. هیچ نمی‌رود برون از دل من دهان تو

3. از چمن تو هر کسی گل بکنار می‌برند

4. لیک بما نمی‌رسد نکهت بوستان تو

5. گر ز کمان ابرویت عقل سپر بیفکند

6. عیب مکن که در جهان کس نکشد کمان تو

7. چون تو کنار می‌کنی روز و شب از میان ما

8. کی به کنار ما رسد یک سر مو میان تو

9. تا تو چه صورتی که من قاصرم از معانیت

10. تا تو چه آیتی که من عاجزم از بیان تو

11. کی ز دلم برون روی زانکه چو من نبوده‌ام

12. عشق تو بوده است و بس در دل من بجان تو

13. صد رهم ار بستین دور کنی ز آستان

14. دستم و آستین تو رویم و آستان تو

15. گر چه بود به مهر تو شیر فلک شکار من

16. رشک برم هزار پی بر سگ پاسبان تو

17. خواجو از آستان تو کی برود که رفته است

18. حاصل روزگار او در سر داستان تو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نکهتِ عنبرِ سارا همه عالم بگرفت
* تاصبا شانه زد آن طرّۀ عنبرسا را
شعر کامل
جامی
* برخیز طبیبا که دل‌آزرده‌ام امروز
* بگذار مرا، کز غم او مرده‌ام امروز
شعر کامل
هلالی جغتایی
* چشم و لب پیش من آور چو رسد باده به من
* تا بود نقل مرا شکر و بادامی چند
شعر کامل
عبید زاکانی