خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 789

1. که بر ز سرو روان تو خورد راست بگو

2. براستی که قدی زین صفت کراست بگو

3. بجنب چین سر زلف عنبر افشانت

4. اگر نه قصهٔ مشک ختن خطاست بگو

5. فغان ز دیده که آب رخم برود بداد

6. ببین سرشک روانم وگر رواست بگو

7. ز چشم ما بجز از خون دل چه می‌جوئی

8. وگر چنانکه ترا قصد خون ماست بگو

9. کنون که دامن صحرا پر از گل سمنست

10. چو آن نگار سمن رخ گلی کجاست بگو

11. کجا چو زلف کژش هندوئی بدست آید

12. چو زلف هندوی او گژ نشین و راست بگو

13. چو آن صنوبر طوبی خرام من برخاست

14. چه فتنه بود که آن لحظه برنخاست بگو

15. اگر نه سجده برد پیش چشم جادویش

16. چرا چو قامت من ابرویش دو تاست بگو

17. کدام ابر شنیدی بگوهر افشانی

18. بسان دیدهٔ خواجو گرت حیاست بگو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرو از آن پای گرفتست به یک جای مقیم
* که اگر با تو رود شرمش از آن ساق آید
شعر کامل
سعدی
* الا تا در مه بهمن بود در خانه‌ها آبی
* الا تا در مه نیسان بود در دشتها سوسن
شعر کامل
امیر معزی
* چرا ز غیر شکایت کنم، که همچو حباب
* همیشه خانه خراب هوای خویشتنم
شعر کامل
صائب تبریزی