خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 792

1. آن عید نیکوان بدر آمد بعیدگاه

2. تابنده رخ چو روز سپید از شب سیاه

3. مانند باد می‌شد و می‌کرد دمبدم

4. در آب رود مردمک چشم من شناه

5. او باد پای رانده و ما داده دل بباد

6. او راه برگرفته و ما گشته خاک راه

7. بودی دو هفته کز بر من دور گشته بود

8. بعد از دو هفته یافتمش چون دو هفته ماه

9. فارغ ز آب چشم اسیران دردمند

10. ویمن ز دود آه فقیران داد خواه

11. از خط سبز او شده چشم امید من

12. چون چشم عاصیان سیه از نامهٔ گناه

13. من همچو صبح چاک زده جیب پیرهن

14. او را چو آفتاب ز دیبای چین قباه

15. من در گمان که ماه نواست آنکه بینمش

16. برطرف جبهه یا خم آن ابروی دوتاه

17. چون تشنه کو نظر کند از دور در زلال

18. می‌کرد چشمم از سر حسرت درو نگاه

19. ناگه در آن میانه بخواجو رسید و گفت

20. کز عید گه کنون که رخ آری بخانگاه

21. باید که قطعه‌ئی بنویسی و در زمان

22. از راه تهنیت بفرستی ببزم شاه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بر تن از دار فنا بیجگران می لرزند
* ما ازین پنبه چو حلاج رسن ساخته ایم
شعر کامل
صائب تبریزی
* باغ‌ من هست آن نگارینی‌ که اندر عشق اوست
* رنگ من چون شنبلید و اشک من چون ارغوان
شعر کامل
امیر معزی
* شقایق سوختی دایم سپندش
* که از چشم خسان ناید گزندش
شعر کامل
وحشی بافقی