خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 813

1. زهی روی دل افروزت چراغ و چشم هر دیده

2. مرا صد چشمه در چشم و ترا صد دیده در دیده

3. نکرده در جهان کامی بجز وصلت تمنا دل

4. ندیده بر فلک روزی چو رخسارت قمر دیده

5. من از آن گوی سیمینت چو چوگان گشته سرگشته

6. وزان چوگان مشکینت بسر چون گوی گردیده

7. کنار از من چه می‌جوئی بیا بنگر که بی رویت

8. کنارم می‌کند هر شب پر از خون جگر دیده

9. از آن مثل تو در عالم نیامد در نظر ما را

10. که بی روی تو بر عالم نیاندازد نظر دیده

11. ببوی آنکه هم روزی برآید اختر بختم

12. ز مهرم اختر افشاند همه شب تا سحر دیده

13. برون از اشک رخسارم نباشد وجه سیم و زر

14. ولی هرگز کجا باشد ترا بر سیم و زر دیده

15. گناه ار دیده کرد اول چرا تهمت نهم بر دل

16. ور از دل در وجود آمد چه تاوانست بر دیده

17. ز دست چشم خون افشان ز سر بگذشت سیلابم

18. ببین آخر که خواجو را چه می‌آرد بسر دیده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
* به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
شعر کامل
سعدی
* چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
* که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی‌گیرد
شعر کامل
حافظ
* ز گرد سواران در آن پهن دشت
* زمین شش شد و آسمان گشت هشت
شعر کامل
فردوسی