غزل شمارهٔ 819
1. پری رخا منه از دست یکزمان شیشه
2. قرابه پر کن و در گردش آر آن شیشه
3. کنونکه پرد، سرا زهره است و ساقی ماه
4. شراب چشمهٔ خورشید و آسمان شیشه
5. خوشا میان گلستان و جام می بر کف
6. کنار پر گل و نسرین و در میان شیشه
7. مرا چو شیشهٔ می دستگیر خواهد بود
8. بده بدست من ای ماه دلستان شیشه
9. روان خستهام از آتش خمار بسوخت
10. بیا و پر کن از آن آتش روان شیشه
11. شدم سبکدل و گردد ز تیزی و گرمی
12. برین سبک دل دیوانه سرگران شیشه
13. بیا که این دل مجروح ممتحن زده است
14. بیاد لعل تو بر سنگ امتحان شیشه
15. دل شکسته برم تحفه پیش چشم خوشت
16. اگر چه کس نبرد پیش ناتوان شیشه
17. ز شوق آن لب چون ناردان کنم هر دم
18. ز خون دیده پر از آب ناردان شیشه
19. براستان که بسی خستگان نازک دل
20. شکستهاند برین خاک آستان شیشه
21. لب تو آب شد و جان بیدلان آتش
22. غم تو کوه و دل تنگ عاشقان شیشه
23. مطیه سست و همه راه سنگ و صاعقه سخت
24. کریوه بر گذر و بار کاروان شیشه
25. ترا که شیشهٔ می داد و میدهد خواجو
26. برو بمجلس مستان و میستان شیشه
27. چو شیشه گرلبت از تاب سینه جوشیدست
28. مدار بی لب جوشیده یکزمان شیشه
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده