غزل شمارهٔ 833
1. خود پرستی مکن ار زانکه خدا میطلبی
2. در فنا محو شو ار ملک بقا میطلبی
3. خبر از درد نداری و دوا میجوئی
4. اثر از رنج ندیدی و شفا میطلبی
5. ساکن دیری و از کعبه نشان میپرسی
6. در خرابات مغانی و خدا میطلبی
7. کارت از چین سر زلف بتان در گرهست
8. وین عجبتر که از آن مشک ختا میطلبی
9. اگر از سرو قدان مهر طمع میداری
10. از بن زهر گیا مهر گیاه میطلبی
11. خبر از انده یعقوب نداری و مقیم
12. بوی پیراهن یوسف ز صبا میطلبی
13. کی دل مردهات از باد صبا زنده شود
14. نفس عیسوی از باد هوا میطلبی
15. دردی درد کش ار زانکه دوا میخواهی
16. باده صاف خور ار زانکه صفا میطلبی
17. خیز خواجو که در این گوشه نوا نتوان یافت
18. بسپاهان رو اگر زانکه نوا میطلبی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده