خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 885

1. ای از حیای لعل لبت آب گشته می

2. خورشید پیش آتش روی تو کرده خوی

3. در مصر تا حکایت لعل تو گفته‌اند

4. در آتشست شکر مصری بسان نی

5. شور تو در سر من شوریده تا بچند

6. داغ تو بر دل من دلخسته تا بکی

7. در آرزوی لعل تو بینم که هر نفس

8. جانم چو جام می به لب آید هزار پی

9. صبحست و ما چو نرگس مست تو در خمار

10. قم واسقنا المدامة بالصبح یا صبی

11. دلرا که همچو تیر برون شد ز شست ما

12. سوی کمان ابرویت آورده‌ایم پی

13. از ما گمان مبر که توانی شدن جدا

14. زانرو که آفتاب نگردد جدا ز فی

15. مجنون گرش بخیمه لیلی دهند راه

16. تا باشدش حیات نیاید برون ز حی

17. گل را چه غم ز زاری بلبل که در چمن

18. او را هزار عاشق زارست همچو وی

19. خواجو بوقت صبح قدح کش که آفتاب

20. مانند ذره رقص کند از نشاط می


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به ادب با همه سر کن که دل شاه و گدا
* در ترازوی مکافات برابر باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* به بدی در همه جا نام برآرم که مباد
* خون من ریزی و گویند سزاوار نبود
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* نوح را کشتی شکست از لطمهٔ توفان عشق
* کس نیامد بر کنار از بحر بی‌پایان عشق
شعر کامل
فروغی بسطامی