خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 900

1. نه آخر تو آنی که ما را زیانی

2. نه آخر توانی که ما را زیانی

3. مگر زین بسودی که ما را بسودی

4. وزین بر زیانی که ما را زیانی

5. چو ما را بهشتی چه ما را بهشتی

6. چو ما را جهانی چه ما را جهانی

7. تو پروا نداری که پروانه داری

8. تو پیمان ندانی که پیمانه دانی

9. چراغ چه راغی و سرو چه باغی

10. که دل را امانی و جانرا امانی

11. نه خورشید بامی که خورشید بامی

12. نه عین روانی که عین روانی

13. تو آن کاردانی که آن کاردانی

14. که از دلستانی ز دل دل ستانی

15. تو آتش نشانی و خواهی که ما را

16. بتش نشانی بر آتش نشانی

17. تو چشمی و چشم از جفای تو چشمه

18. تو جانی و جان بی‌وفای تو جانی

19. تو ماه و مرا پیکر از دیده ماهی

20. تو خان و مرا خانه از گریه خانی

21. تو در کار و در کار خواجو نبینی

22. تو بر خوان و هرگز بخوانم نخوانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
* کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
شعر کامل
سعدی
* اینقدر کز تو دلی چند بود شاد، بس است
* زندگانی به مراد همه کس نتوان کرد
شعر کامل
صائب تبریزی
* بس که زاهد به ریا سبحۀ صد دانه شمرد
* در همه شهر بدین شیوه شد انگشت نما
شعر کامل
جامی