خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 922

1. ایکه عنبر ز سر زلف تو دارد بوئی

2. جعدت از مشک سیه فرق ندارد موئی

3. آهوانند در آن غمزهٔ شیر افکن تو

4. گر چه در چشم تو ممکن نبود آهوئی

5. دل بزلفت من دیوانه چرا می‌دادم

6. هیچ عاقل ندهد دل بچنان هندوئی

7. مدتی گوشه گرفتم ز خدنگ اندازان

8. عاقبت گشت دلم صید کمان ابروئی

9. عین سحرست که پیوسته پریرویانرا

10. طاق محراب بود خوابگه جادوئی

11. دل شوریده که گم کردن و دادم بر باد

12. می‌برم در خم آن طره مشکین بوئی

13. بهر دفع سخن دشمن و از بیم رقیب

14. دیده سوی دگری دارم و خاطر سوئی

15. بلبل سوخته دل باز نماندی بگلی

16. اگر آگه شدی از حسن رخ گلروئی

17. دل خواجو همه در زلف بتان آویزد

18. زانکه دیوانه شد از سلسلهٔ گیسوئی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تن اگر بیمار شد بر سر میاریدم طبیب
* ای عزیزان کار تن سهل است فکر دل کنید
شعر کامل
جامی
* زهرم مده به دست رقیبان تندخوی
* از دست خود بده که ز جلاب خوشترست
شعر کامل
سعدی
* من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست
* دوستان معذور داریدم که پایم در گلست
شعر کامل
سعدی