غزل شمارهٔ 926
1. از مشک سوده دام بر آتش نهادهئی
2. یا جعد مشک فام بر آتش نهادهئی
3. زلفت بر آب شست فکندست یا ز زلف
4. بر طرف دانه دام بر آتش نهادهئی
5. بازم بطره از چه دلاویز میکنی
6. چون فلفلم مدام بر آتش نهادهئی
7. زان لعل آبدار که همرنگ آتشست
8. نعلم علیالدوام بر آتش نهادهای
9. هم فلفلت بر آتش و هم نعل تافتست
10. بر نام من کدام بر آتش نهادهئی
11. دلهای شیخ و شاب بخون در فکندهئی
12. جانهای خاص و عام بر آتش نهادهئی
13. از زلف مشکبوی تو مجلس معطرست
14. گوئی که عود خام بر آتش نهادهئی
15. آبی بر آتشم زن از آن آتش مذاب
16. کاب و گلم تمام بر آتش نهادهئی
17. چون آبگون قدح ز می آتش نقاب شد
18. پنداشتم که جام بر آتش نهادهئی
19. خواجو برو به آب خرابات غسل کن
20. گر رخت ننگ و نام بر آتش نهادهئی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده