خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 930

1. دیشب ای باد صبا گوئی که جائی بوده‌ئی

2. پای بند چین زلف دلگشائی بوده‌ئی

3. آشنایانرا ز بوی خویش مست افکنده‌ئی

4. چون چمن پیرای باغ آشنائی بوده‌ئی

5. دسته بند سنبل سروی سرائی کشته‌ئی

6. خاکروب ساحت بستانسرائی بوده‌ئی

7. لاجرم پایت نمی‌آید ز شادی بر زمین

8. چون ندیم مجلس شادی فزائی بوده‌ئی

9. نیک بیرون برده‌ئی راه از شکنج زلف او

10. چون شبی تا روز در تاریک جائی بوده‌ئی

11. تا چه مرغی کاشیان جائی همایون جسته‌ئی

12. گوئیا در سایهٔ پر همائی بوده‌ئی

13. از غم یعقوب حالی هیچ یاد آورده‌ئی

14. چون همه شب همدم یوسف لقائی بوده‌ئی

15. هیچ بوئی برده‌ئی کو در وفا و عهد کیست

16. تا عبیر آمیز بزم بیوفائی بوده‌ئی

17. از دل گمگشتهٔ خواجو نشانی باز ده

18. چون غبار افشان زلف دلربائی بوده‌ئی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
* وقت گل خوش باد کز وی وقت میخواران خوش است
شعر کامل
حافظ
* صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز
* بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم
شعر کامل
حافظ
* گوشم شنید قصه ایمان و مست شد
* کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست
شعر کامل
مولوی