شمارهٔ 1
1. ای ترک لاله رخ بده آن لاله گون شراب
2. تابان ز جام چون رخ لعل از قصب نقاب
3. من گویمی گلابست آن می که می دهی
4. گر هیچ گونه گونه گل داردی گلاب
5. جز دوستی ناب نیابی ز من همی
6. واجب بود که از تو بیابم نبید ناب
7. تیره نکردش آتش آنگه که آب بود
8. اکنون که آتش است ضعیفش مکن به آب
9. آبست و آتش است و زو شد خراب غم
10. نشگفت ار آب و آتش جایی کند خراب
11. آسایش است و خرمی از آب دیده را
12. اینست و زان بلی که کند دیده را به خواب
13. از لطف بر دوید به سر وین شگفت نیست
14. روح است و روح را سوی بالا بود شتاب
15. در مغز و طبعم افتاد آتش ز بهر آنک
16. دست تو بر نبید و بلور است و آفتاب
17. تا ندهیم نبیدی چون دیده خروس
18. باشد به رنگ روزم چون سینه غراب
بعدی
هیچ نظری ثبت نشده