مسعود سعد سلمان_دیوانقصیده ها (فهرست)

شمارهٔ 190 - مدح یکی از خواجگان عصر

1. من که مسعود سعد سلمانم

2. در کف جود تو گروگانم

3. میزبانیست تازه روی سخات

4. من بر او عزیز مهمانم

5. به همه وقت بار شکر تو را

6. به نواها هزار دستانم

7. نازد از مدح تو همی طبعم

8. بالد از مهر تو همی جانم

9. داند ایزد که از ایادی تو

10. مجمل آنکه گفت نتوانم

11. بنده گر کسی به زر بخرد

12. تو چنان دان که من تو را آنم

13. وگر این از یقین نمی گویم

14. به یقین دان که نامسلمانم

15. ور بتابم ز خدمتت گردن

16. مار بادا زه گریبانم

17. کرده ام قصد حضرت عالی

18. برساند به فضل یزدانم

19. تا به هر محفلت دعا گویم

20. تا به هر مجلست ثنا خوانم

21. رازها دارم از مکارم تو

22. همه معلوم خلق گردانم

23. هر زمان دامنی ز گوهر طبع

24. بر عروس مدیحت افشانم

25. در و گوهر مرا نیاید کم

26. کز هنر بحر و از گهر کانم

27. در فصاحت بزرگ ناوردم

28. در بلاغت فراخ میدانم

29. در ثنا آفتاب پر نورم

30. در هجا ابر تند بارانم

31. چرخ هر چند جور کرد به من

32. در زیادت نکرد نقصانم

33. لیکن اکنون ز بهر ساز سفر

34. سخت بی توش و بس پریشانم

35. اگر آن التماس من برسد

36. نیک در خور عطیتی دانم

37. ور تهاون رسد ز خواجه عصر

38. من بدین روز تیره درمانم

39. ناتوان گشته ام ز فکرت دل

40. کرم طبع تست درمانم

41. بادی از عمر در تن آسانی

42. که من از عمر تو تن آسانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گرد مشکست که گرد گل رویت بدمید
* یا بنفشه‌ست که پیرامن نسرین بگرفت
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* دوستی با ناتوانان مایه روشندلی است
* موم چون با رشته سازد شمع محفل می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* به خاموشی توان شد گوهر اسرار را محرم
* صدف تا بست از گفتار لب، شد مخزن دریا
شعر کامل
صائب تبریزی