مسعود سعد سلمان_دیوانقصیده ها (فهرست)

شمارهٔ 37 - در آغاز گرفتاری ساخته است

1. تا مرا بود بر ولایت دست

2. بودم ایزد پرست و شاه پرست

3. امر شه را و حکم الله را

4. نبدادم به هیچ وقت از دست

5. دل به غزو و به شغل داشتمی

6. دشمنان را از آن همی دل خست

7. چون به کفار می نهادم روی

8. بس کس از تیغ من همی به نرست

9. به یکی حمله من افتادی

10. خیل دشمن ز ششهزار نشست

11. مگر از زخم تیغ من آهن

12. حلقه گشت و ز زخم تیغ بجست

13. آمد اکنون دو پای من بگرفت

14. خویشتن در حمایتم پیوست

15. من کنون از برای راحت او

16. به گه خفتن و بخاست و نشست

17. دست در دست برده چون مصروع

18. پای در پای می کشم چون مست

19. بس که گویند از حمایت اگر

20. بکشی دست و رسم آن آئین هست

21. جز به فرمان شهریار جهان

22. باز کی دارم از حمایت دست

23. تا نگوید کسی که از سر جهل

24. بنده مسعود امان خود بشکست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من ار چه حافظ شهرم جوی نمی‌ارزم
* مگر تو از کرم خویش یار من باشی
شعر کامل
حافظ
* گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
* گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
شعر کامل
حافظ
* هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
* کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
شعر کامل
حافظ