شمارهٔ 3 - توصیف اسب
1. مرکبش فعل برق و صرصر پای
2. وهم گردد سبک چو خاست ز جای
3. سنگ در زیر سم او گرداست
4. رخش خیز است و دلدل آورد است
5. در نوردد زمین همی بتگی
6. اینت محکم پیی و سخت رگی
7. باز چون نعره بر سوار زند
8. خاک در چشم روزگار کند
9. شه به تیرش چون برانگیزد
10. از که و دشت لرزه برخیزد
11. آن خداوند کونبست کمر
12. لحظه ای جز به بندگی پدر
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده