محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 103

1. ای در درون جان ز دل من کرانه چیست

2. جائی چنین کراست درون آبهانه چیست

3. در هر زمان زمانه به شغلی قیام داشت

4. جز عشق در زمان تو شغل زمانه چیست

5. گر خون گرفته‌ای نگرفته عنان تو

6. این خون که می‌چکد ز سر تازیانه چیست

7. پرگار خود چو عشق به گردش در آورد

8. ظاهر شود که کار درین کارخانه چیست

9. گر عشق نیست واسطه بر گرد یک نهال

10. پرواز صد همای بلند آشیانه چیست

11. غالب حریف صحبت اگر دی نبوده غیر

12. امروزش این مصاحبت غالبانه چیست

13. گیرد ز من امانت جان قاصدی که او

14. گوید که در میان من و او نشانه چیست

15. چون چشم اوست نازی و از من بهانه‌ای

16. خلقی برای آشتی اندر میانه چیست

17. خوابم گرفت محتشم از گفته‌های تو

18. بیتی بخوان ز گفتهٔ سلمان بهانه چیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کنون کوه و بیابانرا نبات از عودتر باشد
* کنون شاخ درختانرا لباس از پرنیان باشد
شعر کامل
فرخی سیستانی
* بخت سبزی ز خدا همچو حنا می خواهم
* که بمالم رخ پر خون به کف پای کسی
شعر کامل
صائب تبریزی
* ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
* کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو
شعر کامل
حافظ