محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 121

1. آن شاه ملک دل ستم از من دریغ داشت

2. دریای لطف بود و نم از من دریغ داشت

3. صدنامهٔ بی‌دریغ رقم زد به نام غیر

4. وز کلک خویش یک رقم از من دریغ داشت

5. اغیار را به عشوهٔ شیرین هلاک کرد

6. وز کینهٔ زهر چشم هم از من دریغ داشت

7. صد بار سرخ شد دم تیغش به خون غیر

8. این لطفهای دم به دم از من دریغ داشت

9. با مدعی که لایق بیداد هم نبود

10. صد لطف کرد و یک ستم از من دریغ داشت

11. من جان فشاندم از طمع بوسه‌ای بر او

12. او توشه ره عدم از من دریغ داشت

13. کردم گدائی نگهی محتشم ازو

14. آن پادشاه محتشم از من دریغ داشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی
* شکایت از که کنم خانگیست غمازم
شعر کامل
حافظ
* گفتا چه عزم داری گفتم وفا و یاری
* گفتا ز من چه خواهی گفتم که لطف عامت
شعر کامل
مولوی
* دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن
* که باد صبح نسیم گره گشا آورد
شعر کامل
حافظ