محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 146

1. گر به دردم نرسد آن بت غافل چه علاج

2. ور کشد سر ز علاج من بی دل چه علاج

3. کار بحر هوس از رشگ به طوفان چو کشید

4. غیر زورق کشی خویش به ساحل چه علاج

5. قتل شیرین چو شد از تلخی جان کندن صبر

6. غیر منت کشی از سرعت قاتل چه علاج

7. دست غم زنگ ز پیشانی خدمت چو زدود

8. جز به تقصیر شدن پیش تو قایل چه علاج

9. نیم بسمل شده را خاصه به تیغ چو توئی

10. جز نهادن سر تسلیم به سمل چه علاج

11. نقد دین گرچه ندادن ز کف اولی‌ست ولی

12. ترک چشم تو چو گردیده محصل چه علاج

13. گو دل تازه جنون باش به زلفش دربند

14. اهل این سلسله را جز به سلاسل چه علاج

15. محتشم رفتن از آن کوست علاج دل تو

16. لیک چون رفته فروپای تو در گل چه علاج


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر به چشم دل جاناجلوه های ما بینی
* در حریم اهل دل جلوه خدا بینی
شعر کامل
رهی معیری
* غصه ام خیزد، کای دل، سخن صبر کنی
* وه چرا گویی از آن چیز که نتوانی کرد؟
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* ناصح زبان گشاد که تسکین دهد مرا
* نام تو برد و موجب صد اضطراب شد
شعر کامل
هلالی جغتایی