محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 217

1. عاشقان نرد محبت چو به دلبر بازند

2. شرط عشق است که اول دل و دین دربازند

3. آن چه جان دو جهان افکند آسان بگرو

4. نرد شوخی است که خوبان سمنبر بازند

5. ز دیاری که ز یاد از همه می‌باید باخت

6. حکم ناز است که طایفه کمتر بازند

7. بر سر داد محبت که حسابی دگرست

8. بی‌حسابست که تا سر بود افسر بازند

9. نرد دعویست که چون عرصه شود تنگ آنجا

10. سروران افسر و بی‌پا و سران سر بازند

11. بندی شش جهتم فرد چو آن مهرهٔ نرد

12. کش جدا در عقب عقده ششدر بازند

13. هست در عشق قماری که حرج نیست در آن

14. گرچه بر روی مصلای پیامبر بازند

15. محتشم نرد ملاقات بتان باعشاق

16. هست خوش خاصه کز افراط مکرر بازند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو و طوبی و ما و قامت یار
* فکر هر کس به قدر همت اوست
شعر کامل
حافظ
* اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود
* در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم
شعر کامل
حافظ
* گفتا کجاست آفت گفتم به کوی عشقت
* گفتا که چونی آن جا گفتم در استقامت
شعر کامل
مولوی