محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 224

1. هر کسی چیزی به پای آن پسر می افکند

2. شاه ملک افسر گدای ملک سر می‌افکند

3. آفتاب از پرده پیش از صبح می‌آید برون

4. چون سحرگه باد از آن رخ پرده بر می‌افکند

5. سایه می‌افکند مرغی بر سر مجنون و من

6. وادی دارم که آنجا مرغ پر می‌افکند

7. چون گریزد از بلا عاشق که آن ابرو کمان

8. ناوک مژگان به دلها بی‌خبر می‌افکند

9. سایه از لطف تن پاکش نمی‌افتد به خاک

10. جامه چون آن نازنین پیکر ز بر می‌افکند

11. وه که هرچند آن مهم نزدیک می‌خواهد به لطف

12. بختم از بی‌طالعی ها دورتر می‌افکند

13. هرگه آن مه بر ذقن می‌افکند چوگان زلف

14. محتشم در پای او چون گوی سر می‌افکند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* انگور نشد غورۀ ماخام سرشتان
* از تاک بریدیم و به مینا نرسیدیم
شعر کامل
حزین لاهیجی
* جام لعل و جامهٔ نیلی سیه روئی بود
* خیز و خم بنمای تا خمری کنم دلق کبود
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* نپندارم ای در خزان کشته جو
* که گندم ستانی به وقت درو
شعر کامل
سعدی