محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 304

1. یک صبح ببام آی و ز رخ پرده برانداز

2. آوازه به عالم زن و خورشید برانداز

3. زه شد چو کمان تو پی کشتن مردم

4. گوزه ز کمان اجل ایام برانداز

5. بربند به شاهی کمر و طوق غلامی

6. در گردن صد خسرو زرین کمر انداز

7. بهر دل مشتاق مکش تیر ز ترکش

8. نخجیر چنین را به خدنگ دگر انداز

9. دی داشتم ای صید فکن طاقت ازین بیش

10. امروز خدنگ نظر آهسته‌تر انداز

11. در گفتن راز آن چه زبان محرم آن نیست

12. بر گردن آمد شد و پیک نظر انداز

13. ای زینت بالین رقیبان شده عمری

14. بر من که ز هم می‌گذرم یک نظر انداز

15. تا غیر بمیرد ز شعف یک شبم از وی

16. پنهان کن و در شهر توهم خبر انداز

17. در بحر هوس کشتی ما محتشم از عشق

18. تا غرق نگردیده تو خود را به در انداز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ندانم قامتست آن یا قیامت
* که می‌گوید چنین سرو روان هست
شعر کامل
سعدی
* آن مه به جانب سفر آهنگ می کند
* صحرا و شهر بر دل ما تنگ می کند
شعر کامل
جامی
* برای خاطر غیرم به صد جفا کشتی
* ببین برای که ای بی‌وفا کرا کشتی
شعر کامل
محتشم کاشانی