محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 310

1. دوش سرگرم از وثاق آن کوکب گیتی فروز

2. نیم شب آمد برون چون افتاب نیم روز

3. همرهش فوجی ز می‌خواران پر ظرف از شراب

4. واقف از جمعی ز آگاهان آگاه از رموز

5. پیش پیش لشگر حسنش پس از صد دور باش

6. در کمانها تیرهای دل شکاف سینه سوز

7. پیش روی تابناکش کوههای عقل و صبر

8. در گداز از بی‌ثباتی‌ها چو برف اندر تموز

9. چون به راه آثار من ناگه نمود از دود آه

10. پیش چشم نیم بازش چون گیاه نیم‌سوز

11. دست مخمورانه‌ای از ناز بردوشم فکند

12. کامشب از دهشت به دست رعشه دوشم هنوز

13. محتشم فریاد کز جام غرور آن ترک مست

14. غافل است از فتنه زائی‌های این چرخ عجوز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن خط عنبرشکن بر برگ گل دانی چراست
* نافه مشکست کاندر جیب نسرین کرده‌اند
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* زره ز زلف گره گیر بر تن است تو را
* به روز رزم چه حاجت به جوشن است تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* تن آدمی شریف است به جان آدمیت
* نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
شعر کامل
سعدی