غزل شمارهٔ 354
1. گوش کردن سخنان تو غلط بود غلط
2. رفتن از ره به زبان تو غلط بود غلط
3. از تو هر جور که شد ظاهر و کردم من زار
4. حمل بر لطف نهان تو غلط بود غلط
5. من بینام و نشان را به سر کوی وفا
6. هرکه میداد نشان تو غلط بود غلط
7. با خود از بهر تسلی شب یلدای فراق
8. هرچه گفتم ز زبان تو غلط بود غلط
9. تا ز چشم تو فتادم به نظر بازی من
10. هر کجا رفت گمان تو غلط بود غلط
11. در وفای خود و بدعهدی من گرچه رقیب
12. خورد سوگند به جان تو غلط بود غلط
13. محتشم در طلبش آن همه شب زنده که داشت
14. چشم سیاره فشان تو غلط بود غلط
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده