غزل شمارهٔ 356
1. به هجر یار که از غیر آن ندارم حظ
2. چنان که ز وصل آن چنان ندارم حظ
3. به غیر حیرت عشقت چه باعث است ای گل
4. که چشم دارم و از گلستان ندارم حظ
5. ز بس که خوردهام از قاصدان فریب اکنون
6. به هیچ مژده من بدگمان ندارم حظ
7. نوید عمر ابد هم به گوش ناخوش نیست
8. که بی تو بس که به جانم ز جان ندارم حظ
9. به مزدی سفرم کاش خانمان سکون
10. که از وطن من بیخانمان ندارم حظ
11. زهم ببر ز من ای همزبان که من بی او
12. زبان ندارم و از هم زبان ندارم حظ
13. ره جهان دگر محتشم کنون سر کن
14. که بهر عمر چنین زین جهان ندارم حظ
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده