محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 367

1. دهد اگرچه برون در بی‌شمار صدف

2. تو آن دری که برون ناید از هزار صدف

3. برای چون تو دری شاید ای چکیدهٔ صنع

4. اگر دهان بگشاید هزار بار صدف

5. عجب که تا به قیامت محیط هستی را

6. گران شود به چنین در شاهوار صدف

7. توان گرفت بزر ز احترام گوشی را

8. که در راز تو را باشد ای نگار صدف

9. شدست معتبر از خلعت تو مادر دهر

10. بلی ز پرتو در دارد اعتبار صدف

11. به جنبش آمده تا بحر هستی از اثرش

12. چنین دری نفکنده است برکنار صدف

13. به عهد محتشم از عقد نظم گوش جهان

14. چنان پر است که از در شاهوار صدف


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من خود این سنگ به جان می‌طلبیدم همه عمر
* کاین قفس بشکند و مرغ به پرواز آید
شعر کامل
سعدی
* گل چو درگیرد چراغ از شمع کافوری صبح
* بلبل شوریده چون پروانه ناپروا شود
شعر کامل
سلمان ساوجی
* از رهگذر خاک سر کوی شما بود
* هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
شعر کامل
حافظ