محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 377

1. او کشیده خنجر و من جامه جان کرده چاک

2. رایاو قتل منست و من برای او هلاک

3. زان رخم حیران آن صانع که پیدا کرده است

4. آتش خورشید پرتو ز امتزاج آب و خاک

5. دی به آن ماه عجم گفتم فدایت جان من

6. گفت نشنیدم چه گفتی گفتمش روحی فداک

7. از غم مرگ و عذاب قبر آزادم که هست

8. قتل من از دست یار و خاک من در زیر تاک

9. بوالعجب دشتی است دشت حسن کز نازک دلی

10. آهوان دارند آنجا خوی شیر خشمناک

11. جنبش دریای غم در گریه می‌آرد مرا

12. می‌زند طوفان اشگ من سمک را برسماک

13. محتشم هرچند گردیدم ندیدم مثل تو

14. خیره طبعی بی حد از کافر دلی بی‌ترس و باک


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غیرتم آید شکایت از تو به هر کس
* درد احبا نمی‌برم به اطبا
شعر کامل
سعدی
* هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
* داند که سخت باشد قطع امیدواران
شعر کامل
سعدی
* کافی است بهر سوختنم یک نگاه گرم
* آتش به جانم از سخن آتشین مزن
شعر کامل
صائب تبریزی