محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 403

1. به بزمش دوش رنگ‌آمیزی بسیار می‌کردم

2. که می‌گفت از می و مستی و من انکار می‌کردم

3. گنه‌کارانه ماندم سر به پیش غمزه‌اش آن دم

4. که ذکر عشق می‌کرد و من استغفار می‌کردم

5. نمی‌دیدم به سویش تا نمی‌شد مدعی غافل

6. به او عشق نهان خود چنین اظهار می‌کردم

7. به چشم رمز گو می‌کرد سحر اندر جواب من

8. به ایماعرض شوقی چون به آن پرکار می‌کردم

9. چو او میدید سوی من به سوی غیر می‌دیدم

10. حذر کردن ازو خاطر نشان یار می‌کردم

11. به نام دیگری در عشق می‌گفتم حدیث خود

12. حریف نکته دان را واقف اسرار می‌کردم

13. شد امشب محتشم یار از نظر بازی من راضی

14. که سویش دیده بعد از دیدن اغیار می‌کردم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شگفتی بگیتی ز رستم بس است
* کزو داستان بر دل هرکس است
شعر کامل
فردوسی
* معاشران گره از زلف یار باز کنید
* شبی خوش است بدین قصه‌اش دراز کنید
شعر کامل
حافظ
* آن که پیش لب شیرین تو ای چشمه نوش
* آفرین گفته و دشنام شنوده است منم
شعر کامل
رهی معیری