محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 406

1. در بزم چون به کین تو غالب گمان شدم

2. جان در میان نهادم و خود برکران شدم

3. پاس درون قرار به نامحرمان چو یافت

4. من محفل تو را ز برون پاسبان شدم

5. دیدم که دیدن رخت از دور بهتر است

6. صحبت گذاشتم ز تماشائیان شدم

7. این شد ز خوان وصل نصیبم که بی‌نصیب

8. از التفات ظاهر و لطف نهان شدم

9. بر رویم آستین چو فشانید در درون

10. دم ساز در برون به سگ آستان شدم

11. عمرت در از باد برون آن چه میتوان

12. لیکن که من ز پند تو کوته زبان شدم

13. چون محتشم اگرچه به صدخواری از درت

14. هرگز نمی‌شدم به کنار این زمان شدم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پاکان ستم ز دور فلک بیشتر کشند
* گندم چو پاک گشت خورد زخم آسیا
شعر کامل
صائب تبریزی
* چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس
* سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد
شعر کامل
حافظ
* از تنگی دل است که کم گریه می کنم
* مینای غنچه زود نریزد گلاب را
شعر کامل
صائب تبریزی