غزل شمارهٔ 420
1. به سینه داغ نهانی که داشتم ز تو دارم
2. نهان ز خلق لسانی که داشتم ز تو دارم
3. تو لطفها که به من داشتی فغان که نداری
4. ولی من آه و فغانی که داشتم ز تو دارم
5. مکش به طعنه بیدردیم که بر دل غمگین
6. هنوز زخم سنانی که داشتم ز تو دارم
7. چه سود سرمهٔ آسودگی بدیده کشیدن
8. که چشم اشک فشانی که داشتم ز تو دارم
9. بدیدهٔ دگران جام کن به رغم من ای گل
10. که دیدهٔ نگرانی که داشتم ز تو دارم
11. به چشم و لطف نهان سوی محتشم نظری کن
12. که چشم و لطف نهانی که داشتم ز تو دارم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده