محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 449

1. آن شوخ جانان آشنا سوزد دل بیگانه هم

2. صبر از من دیوانه برد آرام صد فرزانه هم

3. لعلش بشارت می‌دهد کان غمزه دارد قصد جان

4. پنهان اشارت می‌کند آن نرگس مستانه هم

5. از بس که در مشق جنون رسوا شدم پیرانه سر

6. خندند بر من نوخطان طفلان مکتب خانه هم

7. ای ناصخ از فرمان من سرمی‌کشد تیغ زبان

8. امروز پند من مده کاشفته‌ام دیوانه هم

9. گر روی بنمائی به من ای شمع بنمایم به تو

10. در جان سپاری عاشقی چابک‌تر از پروانه هم

11. ای کنج دلها مهر تو در سینه‌ام روزنی

12. شاید توانی یافتن چیزی درین ویرانه هم

13. بیگانگیهای سگت شبها چو یاد آید مرا

14. گرید به حالم آشنا رحم آور بیگانه هم

15. چون در کنارم نامدی زان لب کرم کن بوسهٔ

16. کز بادهٔ وصلت شدم راضی به یک پیمانه هم

17. چون شانه بر کاکل زدی رگهای جان محتشم

18. صد تاب خورد از دست تو صد نیشتر از شانه هم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
* قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
شعر کامل
حافظ
* اگر هوشمندی به معنی گرای
* که معنی بماند ز صورت بجای
شعر کامل
سعدی
* نان جو بر سفره ما گر نباشد، گو مباش
* نعمتی همچون زبان گندمین داریم ما
شعر کامل
صائب تبریزی