محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 457

1. پا چون کشم ز کوی تو کانجا زمان زمان

2. می‌آورد کشاکش عشقم کشان کشان

3. جان زار و تن نزار شد از بس که می‌رسد

4. جور فلک برین ستم دلبران بر آن

5. چون نیستیم در خور وصل ای اجل بیا

6. ما را ز چنگ فرقت آن دلستان ستان

7. دل داشت این گمان که رهائی بود ز تو

8. خط لبت چو گشت عیان شد کم آن گمان

9. رفتی و گشت دیده لبالب ز در اشگ

10. باز آی تا به پای تو ریزم روان روان

11. ای دل کناره کن ز بت من که روز و شب

12. بسته است بهر کشتن اسلامیان میان

13. داغی که میهنی به دل از دست آن نگار

14. ای محتشم ز دیدهٔ مردم نهان نه آن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دولت جان پرورست صحبت آمیزگار
* خلوت بی مدعی سفره بی انتظار
شعر کامل
سعدی
* ازان چادر قیر بیرون کشید
* بدندان لب ماه در خون کشید
شعر کامل
فردوسی
* ز دشمن جفا بردی از بهر دوست
* که تریاک اکبر بود زهر دوست
شعر کامل
سعدی