غزل شمارهٔ 472
1. روز من زان زلف میدانم سیه خواهد شدن
2. حال من زان خال میدانم تبه خواهد شدن
3. قد اگر این است پر تنها ز پا خواهدفتاد
4. جلوهگر این است پر دلها زره خواهد شدن
5. ماه نو صد ناز خواهد کرد بر مهر آن زمان
6. کان چنان نازان به آنطرف کله خواهد شدن
7. گر خرام این است بس جانها ز پا خواهد فتاد
8. گر روش این است بس دلها زره خواهد شدن
9. گر به صید انداختن پردازد آن رعنا سوار
10. صید پردازنده صد صید گه خواهد شدن
11. بر نگاهش دوز چشم ای دل که مرهم کاری
12. در میان تیرباران نگه خواهد شدن
13. راحتی کز تیغ او دیدم من آن خون خوار را
14. قتل من کفارهٔ چندین گنه خواهد شدن
15. محتشم گر بحر غم امواج خواهد زد چنین
16. سیل اشگ من ز ماهی تا به مه خواهد شدن
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده