محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 516

1. شبم ز روز گرفتارتر به مشغلهٔ تو

2. که تا سحر به خیال تو می‌کنم کله تو

3. به دفع کردن غیر از درت غریب مهمی

4. میان سعی من افتاده و مساهلهٔ تو

5. نظر در آینه داری و اضطراب نداری

6. تو محو خویشی و من محو تاب و حوصلهٔ تو

7. هنوز عهد تو آورده بود دهر به جنبش

8. که در زمین و زمان بود شور ولولهٔ تو

9. به گوش مژده تخفیف ده ز درد سر من

10. که می‌برم دو سه روز این جنون ز سلسلهٔ تو

11. سئوال کردی و گفتی بگو که برده دلت را

12. دلم بده که بگویم جواب مسلهٔ تو

13. فریب کیست دگر محتشم محرک طبعت

14. که نیست فاصله در نظمهای بی‌صلهٔ تو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جهان چون عروسی رسیده جوان
* پر از چشمه و باغ و آب روان
شعر کامل
فردوسی
* قلم نشانهٔ عقل است و تیغ مایهٔ جور
* یکی چو حنظل تلخ و یکی چو شهد شهی
شعر کامل
ناصرخسرو
* به هرکه می نگرم همچو غنچه دلتنگ است
* مگر نسیم درین گلستان نمی باشد
شعر کامل
صائب تبریزی