محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 568

1. به جرم این که گفتم سوز خود با عالم‌افروزی

2. چو شمع استاده‌ام گریان که خواهد کشتنم روزی

3. از آن چون کوکبم پیوسته اشک از دیده می‌ریزد

4. که چون صبح از دلم سر می‌زند مهر دل‌افروزی

5. نگشتی ماه من هر شب ز برج دیگران طالع

6. اگر بودی من بی‌خانمان را بخت فیروزی

7. ندارم در شب هجران درون کلبهٔ احزان

8. به غیر از نالهٔ دم سازی ورای گریهٔ دلسوزی

9. ز شادی جهان فارغ ز عیش دهر مستغنی

10. دل غم‌پروری داریم و جان محنت اندوزی

11. دلم شد چاک چاک از غم کجائی ای کمان ابرو

12. که می‌خواهم ز چشم دلنوازت تیر دلدوزی

13. نبودی بی‌نظام این نظم صبیان تا به این غایت

14. اگر گه گاه بودی محتشم را نکته آموزی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جهان چون عروسی رسیده جوان
* پر از چشمه و باغ و آب روان
شعر کامل
فردوسی
* ریزم ز مژه کوکب بی ماه رُخت شب ها
* تاریک شبی دارم با این همه کوکب ها
شعر کامل
جامی
* ای جویبار راستی از جوی یار ماستی
* بر سینه‌ها سیناستی بر جان‌هایی جان فزا
شعر کامل
مولوی