محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 60

1. نخل قد خم گشته که پرورده دردست

2. بارش دل پرخون و گلش چهرهٔ زردست

3. صدساله وصال تو مرا می‌رسد ای ماه

4. گر مرهم هر خسته به اندازهٔ درد است

5. خاک که ز جولان سمندت شده برباد

6. کان زلف مشوش دگر آلوده گرد است

7. دل کز خرد و صبر و سکون صاحب خیل است

8. از تفرقهٔ عشق تو فرداست که فرداست

9. منسوخ کن حسن دلارام زلیخاست

10. عشق تو که آرام ربای زن و مرد است

11. ای دل حذر از بادیهٔ عشق که چون باد

12. سرگشته در آن ناحیه صد بادیه گرداست

13. ای محتشم آن شمع بتان را چه تفاوت

14. گر اشک تو گرمست و گر آه تو سرد است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به جان زنده‌دلان سعدیا که ملک وجود
* نیرزد آنکه وجودی ز خود بیازارند
شعر کامل
سعدی
* از ترشرویی ما خاک چه پروا دارد؟
* می اگر سرکه شود تاک چه پروا دارد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* یافت در بی بصری گمشده خود یعقوب
* بصر از هر که گرفتند بصیرت دادند
شعر کامل
صائب تبریزی