مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1019

1. ما را خدا از بهر چه آورد بهر شور و شر

2. دیوانگان را می‌کند زنجیر او دیوانه‌تر

3. ای عشق شوخ بوالعجب آورده جان را در طرب

4. آری درآ هر نیم شب بر جان مست بی‌خبر

5. ما را کجا باشد امان کز دست این عشق آسمان

6. ماندست اندر خرکمان چون عاشقان زیر و زبر

7. ای عشق خونم خورده‌ای صبر و قرارم برده‌ای

8. از فتنه روز و شبت پنهان شدستم چون سحر

9. در لطف اگر چون جان شوم از جان کجا پنهان شوم

10. گر در عدم غلطان شوم اندر عدم داری نظر

11. ما را که پیدا کرده‌ای نی از عدم آورده‌ای

12. ای هر عدم صندوق تو ای در عدم بگشاده در

13. هستی خوش و سرمست تو گوش عدم در دست تو

14. هر دو طفیل هست تو بر حکم تو بنهاده سر

15. کاشانه را ویرانه کن فرزانه را دیوانه کن

16. وان باده در پیمانه کن تا هر دو گردد بی‌خطر

17. ای عشق چست معتمد مستی سلامت می‌کند

18. بشنو سلام مست خود دل را مکن همچون حجر

19. چون دست او بشکسته‌ای چون خواب او بربسته‌ای

20. بشکن خمار مست را بر کوی مستان برگذر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جان میده وداد طمع و حرص مده
* غم میخور و نان منت آلوده مخور
شعر کامل
عبید زاکانی
* جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است
* پیاله گیر که عمر عزیز بی‌بدل است
شعر کامل
حافظ
* بید مجنون در تمام عمر سر بالا نکرد
* حاصل بی حاصلی نبود به جز شرمندگی
شعر کامل
صائب تبریزی