غزل شمارهٔ 1037
1. گیرم که بود میر تو را زر به خروار
2. رخساره چون زر ز کجا یابد زردار
3. از دلشده زار چو زاری بشنیدند
4. از خاک برآمد به تماشا گل و گلزار
5. هین جامه بکن زود در این حوض فرورو
6. تا بازرهی از سر و از غصه دستار
7. ما نیز چو تو منکر این غلغله بودیم
8. گشتیم به یک غمزه چنین سغبه دلدار
9. تا کی شکنی عاشق خود را تو ز غیرت
10. هل تا دو سه ناله بکند این دل بیمار
11. نی نی مهلش زانک از آن ناله زارش
12. نی خلق زمین ماند و نی چرخه دوار
13. امروز عجب نیست اگر فاش نگردد
14. آن عالم مستور به دستوری ستار
15. باز این دل دیوانه ز زنجیر برون جست
16. بدرید گریبان خود از عشق دگربار
17. خامش که اشارت ز شه عشق چنین است
18. کز صبر گلوی دل و جان گیر و بیفشار
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده