مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1076

1. لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار

2. باز اندر پرده می‌شد همچنین تا هشت بار

3. ساعتی بیرونیان را می‌ربود از عقل و دل

4. ساعتی اهل حرم را می‌ببرد از هوش و کار

5. دفتری از سحر مطلق پیش چشمش باز بود

6. گردشی از گردش او در دل هر بی‌قرار

7. گاه از نوک قلم سوداش نقشی می‌کشید

8. گاه از سرنای عشقش عقل مسکین سنگسار

9. چونک شب شد ز آتش رخسار شمعی برفروخت

10. تا دو صد پروانه جان را پدید آمد مدار

11. چون ز شب نیمی بشد مستان همه بیخود شدند

12. ما بماندیم و شب و شمع و شراب و آن نگار

13. مای ما هم خفته بود و برده زحمت از میان

14. مای ما با مای او گشته کنار اندر کنار

15. چون سحر این مای ما مشتاق آن ما گشته بود

16. ما درآمد سایه وار و شد برون آن مای یار

17. شمس تبریزی برفت اما شعاع روی او

18. هر طرف نوری دهد آن را که هستش اختیار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نگلسد چون بیدمجنون سجده شکرم ز هم
* تا دل از ابروی جانان قبله گاهم کرده است
شعر کامل
صائب تبریزی
* لب از ترشح می پاک کن برای خدا
* که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
شعر کامل
حافظ
* چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن
* عاشقی و نیک نامی سعدیا سنگ و سبوست
شعر کامل
سعدی